بانو

  • خانه 
  • دریا 

زن مسلمان

07 خرداد 1402 توسط دریا

اشکش را پاک کرد به نقطه ای خیره شد، دستش را گرفتم آهی کشید و نگاهش به سمت دستهایمان کشیده شد ؛ گفت کسی خانه یمان نبود قرار بود با دوستم درس بخوانیم اما او از کارآیی و_ا_ت س_ا_پ و ت_ل_گ_ر_ا_م و ا_ی_ن_س_ت_ا_گ_ر_ا_م میگفت.
تعاریف شیرینی از دنیای رنگی فضای مجازی شنیده بودم اما جرات نصبشان را نداشتم .
آن روز وسوسه شدم و برنامه ها را یک به یک نصب کردم.
شماره ی کسی را نداشتم و دوست به ظاهر مهربانم زحمت ذخیره ی چند شماره (پسر)را کشید و در هر کدام از پیام رسانها برایشان پیغامی گذاشت.
بدنم گُر گرفته و بود و هیجان خاصی دلم را قلقلک میداد، در سن چهارده سالگی بودم و تا به آن روز با جنس مخالف هیچ ارتباطی نداشتم اما از آن روز من بودم و حرفهای شیرین ودنیای دیگری و حس و حال وصف نشدنی.
پس از مدتی از پسری خیلی خوشم آمد و آن را شاهزاده ی قلبم میپنداشتم بدون تعارف در فضای مجازی برایش نوشتم دوستت دارم آیا تو نیز این احساس را داری؟
جوابی دریافت نکردم ، چند روز لحظات برایم به کندی گذشت و در نهایت نوشت: “نه”
و این” نه ” دنیای من را ویران کرد به هیچ چیز جز خود_کشی فکر نمیکردم ، همه چیز را نابود شده میپنداشتم.
تیغ را برداشتم و بدون فکرکردن بر روی دستم کشیدم یکی از اعضای خانواده سر رسید و داستان زندگی ام نیمه تمام ماند.
حال من سالم و زنده هستم اما دیگر مثل قبل شاداب نیستم چرا که ارزشم را نزد خانواده و دوستان از دست داده ام.
ای کاش همانطور که عفت و حیا را در فضای حقیقی جدی میگیریم در فضای مجازی نیز رعایت کنیم ، چرا که خیلی از باید ها و نباید هایی را که در دنیای حقیقی انجام نمیدهیم به راحتی در دنیای مجازی انجام میدهیم و ککمان هم نمیگزد.
#روایت_زن_مسلمان

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

بانو

جستجو

موضوعات

  • همه
  • .......
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس